در جستجوی خوشبختی از زاویه متفاوتی به یک خانواده آمریکایی و در کل , به جامعه آمریکا نگاه میکنه .
تقابل شدید غنی وفقیر به خوبی توی کار نشون داده میشه و هم انتخاب ویل اسمیت و هم انتخاب پسر واقعی خودش برای نقش فرزندش انتخابهای خیلی خوبی بوده و در طول فیلم خیلی با هم جورند و احساسات پدر به پسر و برعکس خیلی ملموسه ( جیدن اسمت توی این فیلم دوست داشتنی بود اما توی فیلمهای روزی که زمین از حرکت باز می ایستد وپسرکاراته باز ازش خوشم نیومد و مخصوصا حرکات بی مزش در پسر کاراته باز واقعا آزاردهنده بود . )
فقر و رنجی که توی قسمت اعظم فیلم نشون داده میشه علی رغم تلخ بودن به شدت خوب و گیرا در اومده و به راحتی روی مخاطب تاثیر میذاره و بیننده با شخصیتها همزادپنداری و فضای فیلم رو باور میکنه .
نکته مهم اینه که کریس گاردنرآدمی نیست که صرفا تمام روز غصه نداشتهاش رو بخوره بلکه علی رغم فقر بسیاری که توی فیلم براش رخ می ده ، این حس پشتکارش اثر رو متفاوت و به شدت به خاطر ساخت خوب فیلم و همچنین بازی به نوعی زیرپوستی ویل اسمیت حتی دوست داشتنی هم نشون می ده .
توی فیلم چند جا به نقش خدا توی زندگی به زیبایی اشاره میشه مثل اون داستانی که پسر برای پدرش تعریف میکنه ( مردی که داشته غرق میشده .... ) و یا اون شعری که توی اون خونه های رایگان به صورت دسته جمعی خونده میشد ( خدایا نمی خواهم کوه رو جابه جا کنی ، به من توان بالا رفتن از اون رو بده ....) اما حضور خدا در راه موفقیت و یا در کل ، در زندگی کریس گاردنر دیده نمیشه .
البته زمان 110 دقیقه ای کمی طولانی به نظر می رسه ؛ با این حال فیلم از ریتم خوبی هم برخورداره . اگرچه از زاویه ی دیگه هم باید فیلم رو دید ؛ درسته که کریس گاردنر تونست با تلاش و پشتکار و تحمل اون همه سختی به خوشبختی برسه اما اون یه انسان عادی نبود ؛ اون یه نابغه بود اگر چه این موضوع توی فیلم در مسیر موفقیتش خیلی تاکیدشده نیست .
" نکته خیلی مهمی که باعث شده این فیلم ، کاره قشنگ و متفاوتی باشه نوع نگاه فیلمنامه نویسه یعنی ما در ابتدا خوشبختی رو نمی بینیم و در آخر کار هم رسیدن به خوشبختی رو در حد چند جمله روی صفحه خلاصه می کنه و به نوعی از نزدیک بدبختی شروع می شه تا نزدیک خوشبختی و به همین دلیل اسم این فیلم به دنبال خوشبختیه . "
صفحهي اصلي