4,000 تومان

"Don Jon/دان جان" فیلمی درباره اعتیاد،وسواس فکری و عملی است و به این مسئله می پردازد که چطور عناصری که به زندگی ما انگیزه و جهت می دهند می توانند ما را از رفتاری عادی و سازنده باز دارند.لحن فیلم بر خلاف فیلمی مثل "Shame/شرم" که همین موضوع را با لحنی تاریک به تصویر می کشید طنز گونه است.اگر چه "Don Jon/دان جان" حرف های زیادی برای گفتن در مورد هرزه نگاری دارد اما در اصل تحلیل شخصیت مردی است که برای غلبه بر اعتیادش می جنگد.از خیلی جهات شخصیت اول فیلم تفاوتی با یک الکلی ندارد تنها تفاوت این است که عادت مشاهده هرزه نگاری تمام زندگی او را فلج نکرده،بلکه تنها توانایی او در حفظ رابطه عاشقانه را از بین برده است.

جان (جوزف گوردن لویت) یک کارگر عادی بخش خدمات در نیوجرزی است.(یک متصدی بار است) او اهل روابط طولانی نیست و معمولا با دو تن از رفقای صمیمی خود به کلوپ های شبانه می روند و به بانوان امتیاز (یک سیستم امتیاز دهی از یک تا ده که در آمریکا در بین عامه رایج است و از آن برای تعیین میزان زیبایی ظاهری زنان استفاده می شود) می دهند.او هر گاه به زنی با امتیاز 8 یا 9 بر می خورد پا پیش می گذارد و معمولا هم موفق می شود شب را با او بگذراند.اما برای جان رابطه جنسی واقعی جذابیت خود ارضایی در حین تماشای هرزه نگاری را ندارد و او نمی تواند لذتی که از آن لحظه خاص در زمان تماشای هرزه نگاری می برد را در رابطه واقعی تجربه کند.رسیدن به اوج لذت در حال تماشای هرزه نگاری عملی خود خواهانه است؛نیازی نیست او نگران ارضا کردن فرد دیگری باشد و همین امر برای جان جذابیت دارد.اما اوضاع با آشنا شدن جان با باربارا (اسکارلت جوهانسن) تغییر می کند.برای جان او ارزش دنبال کردن را دارد و باربارا آن قدر از مردان شناخت دارد که او را با جلو کشیدن با دست و پس زدن با پا به دنبال خود بکشد.اما در نهایت وقتی جان با او رابطه جنسی برقرار می کند،از آن لذت کافی نمی برد و ناامید می شود.رابطه او با باربارا از چند جهت برایش مضر است.(باربارا هم مانند او اعتیاد و عادات خاص خود را دارد) او زمانی به این موضوع پی می برد که با یکی از هم کلاسی های خود در کالج محلی،استر (جولین مور)،آشنا می شود.

جالب ترین وجه فیلم روش نشان دادن این نکته است که چگونه تماشای افراطی هرزه نگاری مانند بسیاری از انواع رسانه ها و سرگرمی های دیگر می تواند منجر به ایجاد توقعات غیر معمول و ذهنیت های سطحی در مورد زن و رابطه جنسی شود.جوزف گوردن لویت به عنوان نویسنده و کارگردان به خصوص روی علاقه زیاد باربارا به کمدی های رمانتیک دست می گذارد و این که چطور تماشای مدام آن ها باعث می شود او توقعاتی زیاده از حد و افراطی نسبت به رابطه دوستی شان پیدا کند.از نظر او اگر یک رابطه دوستی شبیه آن چه او در این فیلم ها دیده نباشد حتما اشکالی در کار است.در نهایت مشخص می شود که باربارا به جان به عنوان یک شخص علاقه ای ندارد،بلکه او تنها قرار است بازیگری در خیال پردازی های رمانتیک باربارا باشد و هنگامی که جان موفق نمی شود در قالب مورد نظر باربارا قرار بگیرد او عصبانی می شود.از طرفی رابطه جنسی با باربارا برای جان جذابیت زیادی ندارد در نتیجه بعد از یک دوره دوری از هرزه نگاری او دوباره به سراغ آن می رود.

خط داستانی فیلم با استفاده از صدای جان در نقش راوی به پیش می رود که برای بیننده نسبت به آن چه در سر جان می گذرد و ارجحیتی که او برای هرزه نگاری قائل است توضیحاتی ارائه می دهد و نظرات او در مورد مسائل مختلف را منعکس می کند.اگر چه برهنگی های زیادی در فیلم وجود دارد اما این امر به کلیپ های هرزه نگارانه ای که جان تماشا می کند محدود شده است و برهنگی در میان بازیگران دیده نمی شود.این امر تعمدا صورت گرفته تا استفاده ابزاری که در هرزه نگاری صورت می گیرد را نشان داده و روی تضاد آن با دنیای واقعی تاکید کند.تصاویری که نمایش داده می شوند به نحوی انتخاب شده اند که غیر واقعی بودن هرزه نگاری را نشان دهند،به خصوص زمانی که به صورت جداگانه از کلیت آن کلیپ دیده شوند.

بعد از یک نقطه بحرانی فیلم از رمق می افتد و حدود نیم ساعت تا رسیدن به پایان دست و پا می زند.یکی دیگر از اشکالات فیلم نامه گوردن لویت رابطه کارتونی جان با پدر از خود راضی و عاشق فوتبال خود (تونی دانزا) و مادرش (گلن هدلی) است که شخصیتی شبیه شخصیت ایدث بانکر (یکی از شخصیت های دوست داشتنی سریال طنز "All In The Family/همه چیز در خانواده" که در دهه 70 پخش می شد) دارد.وقتی فضای این خانواده را با فضای خانواده در فیلم "Silver Linings Playbook/کتابچه راهنمای خوش بینی" مقایسه کنیم،مصنوعی بودن آن مشخص می شود.جالب ترین شخصیت خانواده جان خواهرش،مونیکا (بری لارسن) است که در کل دو خط دیالوگ دارد اما زمان نسبتا چشم گیرش در مقابل دوربین صرف وقت گذرانی در شبکه های اجتماعی و تماشای وقایع در سکوت می شود.

گوردن لویت سه وظیفه (کارگردانی،نویسندگی و بازیگری) بر عهده داشته که از پس هر سه به خوبی بر آمده است."Don Jon/دان جان" از لحاظ بصری جذاب است و خسته کننده نمی شود.فیلم نامه رویکردی طنز گونه و هوشمندانه در قبال این مسئله جدی دارد.گوردن لویت شخصیت کسی را به خود گرفته که گویی مستقیما از سریال "Jersey Shore/ساحل جرزی" (یک مجموعه تلویزیون واقع نما (Reality Show) که زندگی هشت هم خانه در ساحل جرزی را به تصویر می کشید و در شش فصل از سال 2009 تا 2012 در MTV پخش شد) بیرون آمده است و این ایفای نقش بار دیگر نشان می دهد که او می تواند هر نقشی را به شکلی قانع کننده از کار در بیاورد.در چند سال گذشته او در یک کمدی رمانتیک "Days Of Summer 500/پانصد روز از تابستان"،یک فیلم ابر قهرمانانه پر هزینه "The Dark Knight Rises/شوالیه تاریکی بر می خیزد"،یک حماسه تاریخی نامزد اسکار "Lincoln/لینکلن"،یک درام سرطانی تاثیر گذار (و نه بیش از حد احساسی) "50/50/نصف و نصف" و فیلم هایی علمی تخیلی درباره تغییر ادراکات ذهنی "Inception/الهام،تلقین" و مسافرت در زمان "Looper/چرخه گر" حضور داشته است.در ترسیم چهره ای که او از دان ارائه داده،می شود ته مایه های براندو را دید،البته نه خیلی.از طرفی اسکارلت جوهانسن هم چهره فاحشه گونه ای از خود ارائه می دهد که تا کنون از او ندیده بودیم.البته آن چه گفتم یک تعریف بود،بازی او یک مثال خوب از بازیگری است،که از طریقه صحبت کردن گرفته تا زبان بدن خود را تغییر داده است.

دیگر جنبه جالب "Don Jon/دان جان" نگاه کردن به هرزه نگاری از دیدگاه مصرف کننده است تا از دیدگاه تولید کننده.فیلم از هرزه نگاری چهره ای تاریک ارائه نمی دهد،بلکه بر این نکته تاکید دارد که هرزه نگاری هم مانند هر چیز دیگر زمانی که تمام زندگی یک شخص را به خود اختصاص دهد مشکل ساز می شود.رویکرد کارگردان متعادل است؛فیلم نه یک درد دل خسته کننده است و نه یک موعظه کادو پیچ شده،صرفا داستانی بوده که جوزف گوردن لویت حس کرده باید آن را روایت کند و نتیجه کار جنبه نوید بخش دیگری از یکی از با استعداد ترین افراد حاضر در صنعت سینما را نشان می دهد.

اختصاصی نقد فارسی

مترجم:رضا اسدی

 

نظر خود را در مورد این محصول با دیگران به اشتراک بگذارید