5,000 تومان

خلاصه فیلم:
حکمرانی مایا رو به انقراض است و سران این قوم تلاش می‌کنند با ساختن معابد بیشتر و تشویق مردم به قربانی‌دادن آن را نجات دهند. در این میان مرد جوانی که برای قربانی‌شدن انتخاب شده است از قلمرو فرار می‌کند...


مقدمه

آخرالزمان نام فیلمی بود که جنجال بسیاری آفرید. شاید برای مل گیبسون تنها دفاعی که وجود دارد ارائه هنر خود در زمینه کارگردانی باشد او خواسته یا ناخواسته در گیر یک جنگ شده جنگ او با قدرتمندان هالیوود از زمانی اغاز شد که او کارگردانی فیلم مصائب مسیح را پذیرفت و با تمام فشارهایی که از جانب مافیای هالیوود بر او تحمیل شد سرانجام او فیلم مصائب مسیح را ساخت و اکران کرد. این موفقیت بزرگی برای فیلمسازی که بر خلاف جریان اب شنا میکرد بود با اینکه مصائب مسیح فیلم شاه کاری از اب در نیامد اما برای شخص مل گیبسون این یک پیروزی بزرگ بود با اینکه بعد از ساختن فیلم مصائب مسیح مافیایی یهودی هالیوود سعی کرد تا به نحوی نام مل گیبسون را از هالیوود پاک کنند اما این کارگردان و مرد بزرگ ماند و فیلم ساخت مهم نیست که چه فیلمی با چه کیفیتی ساخت اما او فیلم ساخت. گیبسون یک مسیحی متعصب است اما او یک شاخصه مهم دیگری دارد و ان شجاع بودن او است، گیبسون درست مثل شخصیت های اول فیلمهای خود از یک غرور و شجاعت خاصی پیروی میکند. فیلم اخرالزمان اخرین ساخته وی محسوب میشود. به شخصه کاری ندارم که در مورد این فیلم مل گیبسون منتقدان چه گفتند منتقدانی که اکثرا یهودی هستند باید چه بگویند ایا جز اینکه از این فیلم بدگویی کنند کاری از انها ساخته است؟جالب اینجاست که منتقدین داخلی هم به تقلید کورکورانه از همتایان خارجی خود میپردازند. . من به عنوان یک علاقه مند به سینما وظیفه دارم که حقیقت را بنویسم و ان حقیقت چیزی جز این نیست که مل گیبسون این بار فیلم خوبی ساخته است. من شجاعت این فیلم ساز را می ستایم و به دور از هر آنچه که تا به حال در مورد این فیلم نوشته شده مینویسم.،

 
نقد فیلم

فیلم اخرالزمان با یک جمله از ویل جیمز دورانت تاریخ دان برجسته جهان اغاز می شود:
<<هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد مگر انکه از درون نابود شده باشد >>

این جمله است که مل گیبسون انرا محوریت فیلم خود قرار داده است. شاید فیلم اخرالزمان در نگاه اول فیلمی خشونت امیز با صحنه های سلاخی انسان باشد اما استفاده از خشونت مثل استفاده از سکس در سینما میتواند حقایق زیادی را بازگو کند. در پس صحنه های خشونت امیز اخرین فیلم مل گیبسون چیزی جز زیبایی و آزادگی نیست. شاید برای کارگردانی که تحت فشارهای روانی شدید این فیلم را کارگردانی کرد شاید بزرگترین دست اورد باشد اما در مورد گیبسون این مصداق وجود ندارد. فیلم اخرالزمان با کنایه بر مسائل سیاسی امریکا و موقعیت کنونی جامعه جهانی ساخته شده است. این فیلم کنایه امیز ترین فیلمی بود که تا به حال دیده ام در فیلم اخرالزمان همه چیز هدفمند است. اما اگر بخواهیم دقت بیشتری کنیم باید به این نکته اشاره کنیم که در واقع گیبسون یک بار دیگر فیلم مصائب مسیح خود را بازسازی کرد. درست مثل مصائب مسیح، ما در فیلم اخرالزمان هم تازیانه میبینیم، رنج میبینیم و اتفاقا همان سربازان رومی یهودی را  در قالب جدید می بینیم. گیبسون سعی کرده است که کاراکتر های منفی فیلم خود را شبیه به سربازان رومی کند. در این فیلم، تجاوز، شاید اصلی ترین مقوله ای باشد که باید به ان پرداخت. یک قوم به یک قوم دیگر حمله میکند، قوم قدرتمند تر پیروز میشود، اما این فقط ظاهر قضیه است. شاید گیبسون اصولا تجاوز ابر قدرت به یک قوم ضعیف تر را کنایه برای حمله امریکا به عراق و افغانستان میداند. استفاده گیبسون ار انسان های بدوی و لوکیشن های جنگل بی شباهت به فیلم اینک اخرالزمان فرانسیس فورد کاپولا نیست. همان طور که در فیلم فورد کاپولا امریکا در باتلاقی که در ویتنام به وجود اورده بود غرق شد، این بار هم همین اتفاق در قالب جدید تر و با یک شکل تازه تری در فیلم گیبسون رخ میدهد. استفاده از جنگل و تمدن بدوی و صحنه های سلاخی از نکات مشترک فیلم گیبسون با فیلم فرانسیس فوردکاپولا است.

 
در واقع انتخاب اقوام مایاها که در امریکای مرکزی زیسته اند بدون دلیل نبوده است. در فیلمی که همه عوامل ان خوب بوده اند مثل طراحی صحنه ها و بازی خوب بازیگرانی که بسیاری از انها مردم بومی بوده اند و موسیقی متن مناسب فیلم و فیلمنامه خوب فرهاد صفی نیا همگی باعث شده اند تا ما با فیلم خوبی مواجه باشیم. واقعاً دراین فیلم چهره پردازی ها و گریم بازیگران بسیار عالی است. یک دوربین در حال حرکت و متحرک که باعث هیجان صحنه میشود و تصویری واقعی به تماشاگر نشان میدهد. درد و رنجی که گیبسون در این فیلم نشان میدهد به نظر من خیلی بیشتر از شکنجه مسیح در مصائب مسیح است. مخاطب با مردم درد دیده به شدت همزاد پنداری میکند و یک حس خشم و انتقام شدیدی برای تماشاگر ایجاد میشود. صحنه ها به قدری واقعی و در عین حال ناراحت کننده است که ممکن است بی اختیار برای مردم ستمدیده فیلم و در کل برای انسانیت اشک بریزیم. این حس فوق العاده و ملموس فقط با درایت مل گیبسون به عنوان کارگردان اثر و عوامل تهیه فیلم که همگی به خوبی کار خود را انجام داده اند بو جود امده است. گیبسون به مانند خیلی از نقشهایش و کاراکتر های فیلم های گذشته خود خیلی ارمان گرایانه عمل میکند. او در فیلم مسیحیت را تبلیغ نمی کند با وجود اینکه ما در این فیلم شهادت طلبی و ایثار را که از نقاط مهم دین مسیحیت است را بسیار میبینیم. اما گیبسون سعی نکرده است که از نشان دادن صحنه های این چنینی دین خود را تبلیغ کند، بالعکس او با نشان دادن آرمانهای بزرگ کاراکتر های فیلم عواملی مثل ایثار و شهادت طلبی را که از منظر خیلی ها توجه پذیر نمیباشد را با ارائه یک تصویر منطقی و ارمان گرایانه و مقدس توجیه میکند. خیلی ها گفتند که گیبسون میخواهد عمل تروریست ها را توجیه کند اما این طور نیست چون اگر گیبسون واقعا قصد تبلیغ داشت میتوانست فیلم را با نشان مسیحیت به اتمام برساند. اما او به آرمانهای یک ملت غیر مسیحی احترام گذاشت. در سکانس های پایانی فیلم ما مشاهد می کنیم که کشتی هایی اروپايی به جزیره مایاها نزدیک میشوند و اول چیزی که در دست مهاجران و اعضای اروپایی میبینیم ارم و نشان مسیحیت است. در واقع در ان فضای خفقان اور فیلم که شدیدا حضور یک منجی احساس میشود گیبسون اروپایی ها را منجی بشریت نکرد، بلکه او منجی را از میان خود مردم یک قوم و تمدن نشان داد. در واقع چیزی که باعث نجات از دست ظلم و ستم بی حد و فصل در این فیلم می باشد در درجه اول خود وجود یک تمدن اصیل انسانی است. در واقع بازهم حضور مردم غرب در یک تمدن جدید در سکانس های پایانی فیلم خود کنایه ای بود بر وضعیتی که قرار است بعد ها بر سر یک قوم و قبیله بدوی رخ دهد.(وضعیتی بدتر)

 با اینکه قهرمان فیلم میتواند خود را بوسیله نیروی خارجی قدرتمند سازد اما این کار را انجام نمی دهد و در سکانسی خطاب به همسرش میگوید که محل زندگی ما جنگل است! در واقع همین حفظ ارزشها موجب نجات قهرمان فیلم اخرالزمان میشود، با اینکه او میتواند وارد یک تمدن جدید و در ظاهر قانونمند شود اما قانون جنگل را ترجیح میدهد. شاید خشونتی که در فیلم، گیبسون نمایش می دهد در ظاهر خوب نباشد اما او از این خشونت برای واقعگرایانه تر کردن این اثر خود و انتقال مفهوم فیلم استفاده میکند. فیلم اخرالزمان با تمام خشونت های خود انسانیت و آزادگی را هدف قرار داده است و البته خشونت افراطی فیلم هم درست در نقطه مقابل این انسانیت قرار دارد. شخصیت های منفی و ضد انسانی در این فیلم به عمد روی انها بیشتر پرداخت شده است تا نقطه مقابل ان یعنی کاراکتر های مثبت و یا قهرمان فیلم بیشتر نزد تماشاگر جلوه کند. این امر به عقیده من علت وجود داشتن صحنه های خشونت امیز را توجیه میکند !


اما در مورد سایر موارد هم اگر به ان اشاره ای گذرا داشته باشم، یکی نماد ها در این فیلم است که به خوبی نشان داده می شوند. تصویر کودک پیش گو که قوم ظالم را نفرین میکند و از نمایی دور تر روی پیشانی خود زخمی شبیه به صلیب دارد و یا خورشید گرفتگی که در فیلم رخ می دهد و یا وسایلی به مانند صلیبی که مسیح بر روی دوش خود حمل میکرد، همه نشان از یک تفکر مسیحی دارد. اما همانطور که قبلا گفتم از این تفکر سو استفاده نشده است چون ان چیزی که در این فیلم باعث نجات از ظلمت می شود مسیح نیست بلکه خود مردم یک قوم هستند که میتوانند خود را نجات دهند و یا اینکه تسلیم قوم قدرتمند تر شوند. اینجا جمله آغازین فیلم که نقل قولی از ویل دورانت است به خوبی نمایان میشود که : هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد مگر انکه از درون نابود شده باشد. این فیلم و جمله ای که ویل دورانت تاریخ دان می گوید در واقعه می تواند نقطه امیدی باشد برای ملت هایی که تحت تجاوز قرار گرفته اند. اصلا انتخاب نام اخرالزمان هم به همین خاطر است فیلم به صورت کنایه امیزی به حوادث اخرالزمان یعنی زمان کنونی میپردازد و الا داستان فیلم شاید برای قرنها پیش باشد! داستانی که داستان زیبایی است و در واقع فیلم خود قصه ای است از داستانهای اقوام مایاها در امریکای مرکزی و جنوبی.

 ما در سکانسی از فیلم هم می بینیم که تمام افراد قبیله دور هم جمع شده اند و مشغول شنیدن قصه از پیرمرد قوم خود هستند. قصه هایی از اساطیر و خدایان و ارزشهای متعلق به یک قوم که همین ارزشها در نهایت موجبات پیروزی یک قوم را فراهم می کند. شاید استفاده گیبسون از یک فیلمنامه نویس ایرانی بی دلیل نبوده است، با اینکه فرهاد صفی نیا از چهار سالگی ایران را ترک کرده است اما به هر حال یک ایرانی است و مسلما برای نوشتن فیلمنامه از اساطیر ایران هم کمک گرفته است. چون داستان فیلم اخرالزمان یک داستان کامل خطی است و درست تماشای فیلم به مانند شنیدن یک داستان حماسی از شاهنامه فردوسی می باشد. (شاید)

با اینکه خیلی از منتقدین که اغلب یهودی هستند ارزش های فیلم را کتمان کردند اما هر سینما دوست بی طرفی که این فیلم را دیده است از تماشای یک فیلم مهیج و زیبا و خوش ساخت لذت فراوانی برده است. با اینکه خیلی ها سعی کرده اند که از ورود کشتی های اروپایی که با ارم حضرت مسیح یعنی صلیب وارد جزیره میشوند (در سکانس های پایانی فیلم) از منجیان متمدن بشریت نام ببرند، اما دیالوگی که خود شخصیت فیلم که نامش جا گوار (پلنگ خدای قدرت در اقوام مایا ها که جز اسطوره های انها می باشد) خط قرمزی بر این ادعا می کشد. گیبسون در فیلم خود سعی دارد حقیقت را نمایش دهد و نه چیز دیگری. در نهایت این فیلم با تمام کمی و کاستی های موجود ان پیامی را که می خواهد به تماشاگر منتقل کند انتقال می دهد و همین عامل، فیلم اخرالزمان را تبدیل به یک فیلم کاملا موفق می کند و این بهترین چیز برای مل گیبسون جنجالی و دوست داشتنی است که در این فیلم یاد و خاطره فیلم هایی که خود در ان ایفای نقش کرده است را برای تماشاگر زنده می کند. فیلم هایی مثل میهن پرست و شجاع دل که با تمام وجود به سوی دشمنان حمله می کند و در نهایت با به شهادت رسیدن پیروز می شود. این نوع نگاه ظریف و عمیق گبسون به مرگ و چگونه مردن برای من بسیار ارزشمند و دوست داشتنی است، فیلم سازی که حماسی فیلم می سازد و مثل قهرمانان فیلم هایش شجاع دل است و با شجاعت فیلم می سازد.

 منبع : انجمن های گفتگوی DivxSara

با اندکی ویرایش و تلخیص

 

نظر خود را در مورد این محصول با دیگران به اشتراک بگذارید