3,000 تومان

خلاصه داستان : این فیلم نگاهی به رابطه‌ی بین فیزیکدان مشهور "استیفن هاوکینگ" و همسرش دارد...

«تئوری همه چيزِ/The Theory of Everything» جيمز مارش، فيلم زندگينامه­ای پيش‌پاافتاده‌ای درباره مردی بزرگ است. عادی بودن فيلم تا حد زيادی از طريق بازی فوق‌العاده نقش اول آن، ادی رِدمين، جبران شده است. افرادی که دنبال وقايع زندگی استیفن هاوکينگ از ۱۹۶۳ تا حول و حوش سال ۲۰۰۰ هستند، می‌توانند اين فيلم را تماشا کنند. با اين حال، همچون «جابز/Jobs» اين فيلم تلاش می‌کند تا بازه زمانی بسيار طولانی را پوشش دهد و برای اين منظور از رويکردی اپيزوديک استفاده می‌کند و با سرعت از لحظات کليدی عبور می‌کند و سراسيمه سراغ صحنه های ديگر می‌رود. «تئوری همه چيز»، آيينه تمام قدی از هوش، شجاعت و سرسختی هاوکينگ است، اما اکثر قريب به اتفاق دقايق در فيلم نگاهی سطحی ديده می‌شود.

هاوکينگ در ۷۲ سالگی [هنوز] غيرممکن‌ها را به مبارزه می‌طلبد. او که ۵۰ سال قبل مبتلا به بيماری اسکلروز جانبی آميوتروفيک (ALS) (بيماری لو گهريگ) تشخيص داده شد نه تنها حکم مرگ اوليه خود [به دست پزشکان] را ۴۸ سال به تعويق انداخت، بلکه عليرغم از دست دادن تقريباً کنترل کل بدنش توانست نظرات بنيادين و علمی متعددی را درباره کيهان شناسی و زمان تغيير دهد. «تئوری همه چيز» به ما اجازه می‌دهد تا اين را احساس کنيم، اما اين احساس بسيار زودگذر است. از ما انتظار می‌رود که به اين باور برسيم که هاوکينگ نابغه است؛ توضيح علت اين موضوع می‌توانست فيلم را به اثری خشک و ذاتاً غيرقابل درک تبديل کند. (افرادی که واقعاً مايلند در اين باره بدانند می‌توانند کتاب «تاريخچه زمان» نوشته هاوکينگ را بخوانند يا مستند ارول موريس، که تقريباً بر اساس اين کتاب ساخته شده است، را ببينند.) روايتی، که در «تئوری همه چيز» وجود دارد، بر اساس خاطرات همسر اول هاوکينگ، جين (با بازی فليسيتی جونز) است، لذا فيلم کمتر بر فيزيک نظری تمرکز می‌کند و بيشتر به مشکلات زندگی واقعی پيش روی اين زوج می‌پردازد: مشکلاتی که بالاخره به زناشویی آن‌ها پايان دادند.

ابتدا هاوکينگ را در کسوت دانشجوی فارغ‌التحصيل کمبريج می‌بينيم: جوان ۲۲ ساله نابغه ای که درباره رشته ای که می‌خواهد در آن تخصص بگيرد حتم ندارد. هاوکينگ جوانی دراز و لاغر، دستپاچه و اندکی دست و پا چلفتی است، اما اين‌ها مانع از اين نمی‌شوند که به دنبال برقراری رابطه با يکی از دانشجويان جذاب رشته های هنرهای آزاد، به نام جين، نباشد. وقتی اين دو دل به عشق هم می‌سپارند و توجه هاوکينگ به مطالعه درباره حفرات سياه [کهکشان] و منشأ گيتی جلب می‌شود، اتفاق ويران کننده ای رخ می‌دهد: [متوجه می‌شود که] مبتلا به ALS است. اين بيماری به مغزش گزندی وارد نمی‌کند ولی به تدريج کنترلش بر بدنش را از بين می‌رود. پزشکان می‌گويند او تنها دو سال ديگر زنده می‌ماند. جين کسی است که مانع از غرق شدن او در گرداب افسردگی می‌شود. آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند و طی ده سال آينده صاحب سه فرزند می‌شوند. هاوکينگ به يک ويلچر محدود می‌شود و بعد از يک جراحی نای اورژانسی صدايش را نيز از دست می‌دهد. نگهداری از هاوکينگ و کودکانش برای جين بيش از حد دشوار است. سعی می‌کند از ديگران، از جمله پرستار تمام وقتی که در نهايت به همسر دوم هاوکينگ تبديل می‌شود، کمک بگيرد.

بازی ادی ردمين لايق دريافت جايزه اسکار است و شکی نيست که اين استحاله فيزيکی جالب توجه چيزی است که آکادمی اغلب تحسينش می‌کند و قدردانش است. (مثل بازی دنيل دی لوئيس در «پای چپ من»). ردمين نه تنها نقش هاوکينگ را به خوبی بازی می‌کند، بلکه باعث می‌شود تا بينند ها درک دردناکی از اضمحلال تدريجی توانایی‌های حرکتی اين فيزيکدان داشته باشند. در پايان فيلم، ردمين تنها از حرکات صورت و ابروهايش بازی می‌گيرد، عليرغم اين محدوديت‌ها، موفق می‌شود نه تنها حس عاطفی موجود را انتقال دهد بلکه به بيننده نشان می‌دهد که چگونه ذهن به دام افتاده و بی‌قرار هاوکينگ به فعاليت ادامه می‌دهد. گرچه بازی فليسيتی جونز تحت‌الشعاع بازی ردمين است، اما جينی دوست داشتنی را به ما عرضه می‌کند. از بسياری جهات، «تئوری همه چيز» بيشتر درباره تلاش‌های جين است تا درباره شوهرش. در ابتدای فيلم، او متقاعد می‌شود که عشق برای زندگی [مشترک] کافی است و اين که آن‌ها با هم می‌توانند در اين نبرد پيروز شوند. اما در پايان فيلم، خرد و داغان مجبور به قبول شکست می‌شود.

همچون اکثر فيلم‌های زندگينامه ای خوش ساخت، «تئوری همه چيز» ما را با خود به سفری طولانی و پرپيچ و خم می‌برد، اما نبود تعارض در فيلم آن را به تجربه ای خشک تبديل می‌کند. در فيلم همه خوب و آراسته ظاهر می‌شوند (شايد اين يکی از دلايلی باشد که هاوکينگ با اشتياق فراوان توليد اين فيلم را تاييد نمود). وقتی که جين عاشق مدير گروه کُر کليسا می‌شود، رابطه‌شان برای هاوکينگ همچنان افلاطونی باقی می‌ماند. «تئوری همه چيز» درباره تلاش‌های روانی و عاطفی جين است، اما روش فيلم برای نمايش سريع اين اتفاقات مانع از درک صحيح شدت اين سختی‌ها می‌شود. مارش (که قابل توجه ترين کار قبلی‌اش مستند «مردی روی خط / Man on Wire» است) خيلی سريع اتفاقات زندگی هاوکينگ، را به افرادی که می‌خواهند بيشتر درباره اين دانشمند بدانند، نشان می‌دهد؛ اما اين کار به هيچ وجه نمی‌تواند يک بيوگرافی سينمایی قاطع و خلاق باشد. نقطه قوت «تئوری همه چيز» بدون شک ردمين است، که بازی فراموش ناشدنی‌اش بُعد جديدی به مردی، که اکثر ما از او تصويری روی ويلچر با ظاهری تقريباً گرفته در ذهن داريم، می‌دهد.

اختصاصی نقد فارسی

مترجم: محمدرضا سیلاوی

 

 

نظر خود را در مورد این محصول با دیگران به اشتراک بگذارید